اگر باور داشتهباشيم كه مشكل اصلي كشور، امروز مساله اقتصاد است و اگر بپذيريم كه خروج از رکود و رونق تولید و ایجاد اشتغال، هدف اصلی سیاستگذار است، آنگاه مفهوم زمان برای ما اهمیت بیشتری پیدا میکند. برای اشتغال نیاز به رونق داریم و برای رونق نیاز به امید و انگیزه. برجام میتوانست موتور محرک انتظارات باشد و بذر امید و انگیزه را در جامعه بکارد که کاشت اما با جوانهها چه کرديم؟
اتاقها در ایران و تشکلهای بخش خصوصی با درك اين واقعیت، از همان روزهاي آغازین امضای برجام، احساس كردند كه وظيفه اصليشان استفاده حداكثري از اين فضا براي حل معضلات اقتصادي و رونق بخشي به اقتصاد و حركت به سمت افزايش اشتغال است و به همين جهت بدون نگاه به ديگر جوانب برجام، تلاش کردند در جامعه اميد و انگيزه بیافرینند. در نشستها، ملاقاتها و ديدارهاي داخلي و خارجي، سعی کردیم انتظارها را تعدیل کنیم و با تکیه بر ظرفیتهای واقعی برجام، امید و انگیزه بیافرینیم. نگاه ما این بود که برجام میتواند موتور محرک انگیزهآفرینی در دو سوی عرضه و تقاضا باشد و در سایه امنیت و آرامش برجام میشود سرمایهگذاری را تقویت کرد و تولید و بازارگشایی را هدف گرفت، تکاپوی ما همین بود و بس.
حالا یکسال از برجام گذشته است و ما دو گلایه داریم. گلایه اول از دولت عزیز است که حتی در این یک سال، چندان بندي از دست و پای بخش خصوصي باز نشد و آنجا که میتوانست این پرنده را از قفس رها کند، نکرد. یکسال پس از برجام،هنوز فضای کسبوکار مساعد نیست و مشکلات زیادی پیشروی تولید و تجارت قرار دارد. پس از دولت، روی سخنم با مخالفان برجام است. کاش ميدانستند نقش آنها در مخالفت با برجام چه صدمهاي به فضاي اميد در فضاي کسبوکار زده است. همانها که در یکسال گذشته تا توانستند بذر ناامیدی در جامعه پراکندند. کاش گروههای سیاسی در این شرایط حساس درک میکردند که برجام براي رونق بخشي اقتصاد ایران یک فرصت است و باید غنیمت شمریمش. کاش یک سال، اختلافهای سیاسی کنار گذاشته میشد و همه حواسها به منافع ملی جلب میشد. به قول رئیسجمهوری در اجلاس اقتصاد ايران درپساتحريم «سالهای طولانی است که اقتصاد به سیاست یارانه میدهد،اكنون زمان آن رسيده كه سياست به اقتصاد یارانه بدهد» آیا سیاست، زیر بار بدهکاری چند دهه گذشته به اقتصاد میرود؟