در ايران به ويژه به علت تعدد، گستردگي و پيچيدگي عوامل محيطي و انساني بيابانزا، اين پديده همچون ابعاد بينالمللي واجد پيامدهاي وسيع اكولوژيكي، اقتصادي، اجتماعي و زيستمحيطي است. هجوم ماسههاي روان و خسارت ناشي از آن به كانونهاي جمعيتي، زيربنايي، صنعتي و اراضي كشاورزي، كاهش حاصلخيزي و توان توليد اراضي زراعي و عرصههاي منابعطبيعي، تشديد شوريزايي و زهدار شدن اراضي، كاهش كمي و كيفي آبهاي زيرزميني، افزايش حساسيت اراضي به فرسايش، افزايش سيلخيزي، تشديد آلودگيهاي زيست محيطي، كاهش تنوع زيستي و در مجموع ناپايداري اكولوژيكي، اجتماعي، اقتصادي و زيستي از جمله مهمترين آثار سوء اين پديده در ايران محسوب ميشود. بر اساس این گزارش، اقليم خشک و نيمه خشک منطقه غرب آسیا و شمال آفریقا از دیرباز عامل اصلی وقوع توفانهاي گرد و غبار بوده است، ولی تشدید آن در دهه اخیر چه از نظر تعداد روزهای آلوده به گرد و غبار و چه از نظر شدت و غلظت آن به حدی بوده است که کشورهای منطقه را وادار به برگزاری نشستهای متعدد برای چارهجویی کرده است. بدیهی است اولین گام در مقابله با پدیده گرد و غبار، اصلاح روشهای مدیریت آب و سایر منابع یک حوضه بوده و در مرحله دوم استفاده از روشهای تثبیت کانونهای ایجاد شده باید مورد توجه قرار گیرد. در راستای ارائه راهکارهای مدیریت و کاهش شدت گرد و غبار با عنایت به عوامل مسبب آن، پیشنهاد شده است که در مرحله اول باید با استفاده از راهکارهای مدیریتی و اجرایی ضمن حذف عوامل موثر بر تولید گرد و غبار بر کنترل فیزیکی مناطق تولید گرد و غبار با استفاده از روشهای تجربه شده و موفق در منطقه همت گماشت.
بر اساس گزارش کنوانسیون مقابله با بیابانزایی ملل متحد، هرسال تحت تاثیر توفانهای گرد و غبار بالغ بر 2 تا 3 میلیارد تن خاک در سطح جهان منتشر و جابهجا میشود. این پدیده اتمسفری در هر منطقه دارای فرآیند خاص بوده و در طول دهههای اخیر در اغلب نقاط جهان روند افزایشی داشته است. نکته در خور تامل در دهه اخیر افزایش شدید تعداد وقوع (روزهای گرد و غباری) و شدت توفانهای گرد و غبار است که فراوانی وقوع آنها در 50 سال اخیر به شدت افزایش یافته، بهنحویکه فراوانی آنها در کشور ایران تنها در طول 3 سال اخیر 10 برابر شده است. از بین رفتن منابع زیست انسانی در مناطق تحت تاثیر، مهاجرت جوامع روستایی و شهری، افزایش میزان خسارات و حوادث جادهای و بروز اختلال در شبکه حمل و نقل، افزایش آلودگی هوای شهرها و گسترش شیوع بیماریهای قلبی تنفسی و نیز بیماریهای چشمی تنها بخشی از پیامدهای مخرب این پدیده است که سلامت جوامع زیست انسانی را مورد تهدید قرار داده است. از طرفی تخریب خاک و افت حاصلخیزی اراضی در مناطق برداشت و متاثر از این پدیده، عامل بروز تخریب سرزمین، فقر پوشش گیاهی خاک و در نتیجه بیابانزایی است. غرب آسیا با دارا بودن اقليم خشک و نيمهخشک از دیرباز همیشه تحت تاثیر توفانهاي گرد و غبار قرار داشته است. در دهه اخير تشديد اين توفانها از لحاظ شدت، وسعت و تکرار در منطقه و تاثیرگذاری آن بر غرب، جنوب و مرکز کشور ایران پديده جدید و متفاوت با روند طبیعی این نوع پدیده در منطقه است که به منظور بررسی علل تشدید این پدیده در دهه اخیر، چهار عامل تشدیدکننده این موضوع در ایران مورد واکاوی قرار گرفته است.
خشکسالی بلندمدت
ایران در منطقهای قرار دارد که متوسط بارش سالانه آن تا قبل از خشکسالی اخیر به حدود 250 میلیمتر در سال میرسید. در حال حاضر میزان متوسط بارندگی ایران در حد 236 ميليمتر گزارش شده است که این میزان تقریبا یک سوم میانگین جهانی (860 ميليمتر) و 35درصد متوسط بارندگي آسيا (732 ميليمتر) و نیز پتانسیل میزان تبخیر آن حدود سهبرابر میانگین جهانی است. بر این اساس کل دریافت سالانه بر اساس متوسط بلندمدت با احتساب آمار 20 سال اخیر به میزان 430 میلیارد مترمکعب رسیده است. بررسی آمار 45 ساله نشان میدهد که در یک دوره خشکسالی حاد در دهه 40 حجم بارش کشور در یک سال به کمتر از 200میلیارد مترمکعب تنزل کرده است، در حالیکه در یکتر سالی در دهه 50، کل دریافت بارش به حدود 580 میلیارد متر مکعب نیز رسیده است. ملاحظه میشود که تناوبتر سالی و خشکسالی در ایران یک پدیده کاملا طبیعی و از خصوصیات اقلیم این منطقه است. متاسفانه در 23 سال اخیر میزان دریافت بارش سالانه در کشور به شدت کاهش پیدا کرده، بهطوری که در 15 سال اخیر دریافت کل بارش تقریبا در حد سطح متوسط بوده است. متاسفانه در بین 15سال آبی اخیر، 8 سال کشور کمتر از متوسط بلندمدت بارش دریافت کرده، این درحالی است که در 7 سال بقیه هم میزان بارش در اغلب سالها افزایش چشمگیری بالاتر از سطح متوسط نداشته است. طبیعی است که این میزان کاهش در طول یک بازه بلندمدت، اثرات مستقیم و غیرمستقیمی بر شرایط زمینی دارد که تشدید توفانهای گرد و غبار را به دنبال داشته است.
مدیریت ناپایدار منابع آب
یکی دیگر از چالشهایی که در کمین ایران قراردارد این است که سال به سال شاهد بحرانهای تشدیدشونده در روند مدیریت منابع آب هستیم. سیستمهای استحصال سنتی آب نظیر چشمهها و قنوات و نهرهای سنتی به نوعی طراحی شده بود که بهرهبرداری از منابع را متناسب با توان منبع تنظیم کرده است. در نگاه علمی نوین و رایج، برنامه بهرهبرداری از آبهای سطحی بر اساس متوسط بلندمدت تنظیم و گفته میشود که بهرهبرداری از آب زیرزمینی تا میزان 70 درصد تغذیه نیز صورت میگیرد. در حالیکه در شرایط اقلیم خاص این منطقه، عدم توجه به میزان کسری دریافتی هر سال و عدم اعمال سیاست صرفهجویی متناسب با کاهش دریافت سالانه میتواند منجر به وقوع بحرانهای شدید آبی شود که امروز شاهد وقوع برخی از آنها در دریاچه ارومیه و سایر تالابهای داخلی کشور هستیم. شاید نیاز به استدلال نباشد که نگاه یکسویه به مدیریت منابع آب و توجه صرف به توسعه منابع آب در قالب سدسازی و توسعه بهرهبرداری از منابع زیرزمینی، باعث شده است که کشور امروزه شاهد رشد فزاینده کاهش سطح آب زیرزمینی، کاهش رطوبت سطحی زمین، از بین رفتن پوشش گیاهی و رشد سریع وسعت مناطق تولیدکننده گرد و غبار باشد.
افزایش فشار بر منابع طبیعی
همانطور که اشاره شد، یکی از اثرات مشخص کاهش میزان بارش و عدم تغذیه مناسب ذخایر آبی، کاهش تدریجی پوشش گیاهی و افزایش فقر مراتع است. متاسفانه در شرایط کم آبی و کاهش بارشها نه تنها پوشش گیاهی در عرصههای منابع طبیعی رو به کاهش میرود، بلکه به دلیل عدم اعمال برنامههای کاهش برداشت و ثابت ماندن میزان استفاده از منابع به خصوص آب و پوشش گیاهی مراتع و حتی افزایش مصرف به دلیل افزایش تقاضای ناشی از افزایش جمعیت، مهاجرت روستائیان و تغییر الگوی مصرف، فشار بر منابع طبیعی به شدت افزایش پیدا میکند. این فشار چند برابر به منابع طبیعی که متاسفانه امروز در اغلب نقاط کشور شاهد آن هستیم، موجب از دست رفتن سریع پوشش گیاهی زمین، بههمخوردگی خاک سطحی و تولید توفانهای گرد و غبار میشود.
مدیریت نامتناسب کشاورزی
شرایط بحرانی کشور به دلیل استمرار خشکسالیهای نزدیک به دو دهه اخیر، اقتضا دارد تا متناسب با اتفاقات افتاده و شرایط پیش روی، نحوه مدیریت کشاورزی مورد توجه برنامهریزان بخش کشاورزی قرار گیرد. متاسفانه در سالهای مواجهه با بحرانهای کمآبی و خشکسالیهای مستمر، نه تنها شاهد تغییری در الگوهای کشت و تغییر جهت سیاستهای مصرف آب در کشاورزی نبودهایم، بلکه آمارها حکایت از افزایش شدید سطح زیر کشت در برخی از حوضههای بحرانی کشور نیز دارد. در چنین شرایط بحرانی، عدم توجه به این امر حیاتی که متاسفانه مورد غفلت قرار گرفته، باعث شده که کشور به دلیل کاهش منابع آب در ذخیرهگاههای سدها، افت سطح آب زیرزمینی و خشک شدن بسیاری از چاهها، دچار بحران رهاسازی زمینهای کشاورزی آبی و در سطح وسیعی کشاورزی دیم شود. راهکارهای مدیریتی و اجرایی برای کنترل و مقابله با توفانهای گرد و غبار دارای ابعاد متعددی هستند. بدیهی است اساسیترین راهکار، حذف عوامل تشدید توفانهای گرد و غبار است که کنترل آنها توسط روشهای مدیریتی امکانپذیر است. بهطور کلی راهکارهای مقابله با پدیده گرد و غبار به دو دسته راهکارهای مدیریتی و اجرایی تقسیم میشود. در زمینه راهکارهای مدیریتی میتوان به توسعه روشهای آبیاری کم مصرف، ترویج رقمهای زراعی با مصرف کم و مقاوم به خشکی، توجه به سیاست واردات آب مجازی و جلوگیری از صادرات آب مجازی با اصلاح الگویهای کشت، نظارت مستمر بر میزان آب قابل تخصیص به کشاورزی در هر دشت و تدوین برنامه نظارت فصلی و برخط و برنامههای مدیریت مصرف، آموزش و فرهنگسازی به منظور افزایش سطح آگاهی مردم و مشارکت مستقیم مردم در مدیریت منابع آب در واحد دشت و حوضههای فرعی، توسعه اجرای طرحهای آبخیزداری در آبخیزهای بالادست به منظور استحصال آب و افزایش ظرفیت نگهداری آب در زمین و کسر سهم تبخیر در حوضه میانی و پایین دست، اجرای طرحهای آبخوانداری و سدهای زیرزمینی برای نگهداشت آب در پروفیل خاک و آبرفت با توجه ویژه به حقابه تالابها و آبگیرهای پاییندست، استفاده از روشهای نوین حفظ رطوبت در پروفیل خاک سطحی و استفاده از آن در ایجاد باغات دیم به منظور تثبیت زمین و ایجاد بادشکن، تدوین روشهای علمی مدیریت دام در مرتع با لحاظ ظرفیت چرا و حساسیت خاکهای هر منطقه و... اشاره کرد. از سوی دیگر در بخش راهکارهای اجرایی نیز میتوان به طرحهای اجرایی مدیریت آب در فصول بارش برای افزایش رطوبت زمین و ایجاد پوشش گیاهی توجه کرد. از سوی دیگر، تنظیم سیستمهای سازهای رهاسازی حقابه تالابها و نظارت بر خط اجرای آن، تنظیم مدیریت چرای ویژه متناسب با وضعیت هر سال آبی برای حفظ رطوبت و پوششهای یکساله ایجاد شده جهت حفظ استحکام خاک با جلوگیری از ورود دام به اراضی حساس، استفاده از مالچهای مختلف در تثبیت موقت زمین در فصول مرطوب، نهالکاری و کشت گیاهان مقاوم به گرما و باد با استفاده از توان جوامع محلی، تهیه طرحهای مشارکتی در قالب بیابانزدایی اقتصادی جهت استفاده از توان و سرمایه بخش خصوصی و جوامع محلی در اجرای طرحهای مقابله با بیابانزایی و بیابانزدایی از دیگر راهکارها است.